English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8715 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fill U اجرا کردن بزرگ شدن
fills U اجرا کردن بزرگ شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Novell U شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
overlays U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
unix U سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
exercise U اجرا کردن
exercised U اجرا کردن
administrations U اجرا کردن
execute U اجرا کردن
exercises U اجرا کردن
administration U اجرا کردن
enforces U اجرا کردن
put inpractice U اجرا کردن
make something happen U اجرا کردن
carry into effect U اجرا کردن
put ineffect U اجرا کردن
implement U اجرا کردن
carry ineffect U اجرا کردن
actualize U اجرا کردن
actualise [British] U اجرا کردن
bring into being U اجرا کردن
put into practice U اجرا کردن
make a reality U اجرا کردن
fulfill [American] U اجرا کردن
practises U اجرا کردن
execute U اجرا کردن
bring inbeing U اجرا کردن
accomplish U اجرا کردن
enforcing U اجرا کردن
carry into effect U اجرا کردن
practicing U اجرا کردن
perform U اجرا کردن
put into effect U اجرا کردن
put in practice U اجرا کردن
conducts U اجرا کردن
conducting U اجرا کردن
conducted U اجرا کردن
to put in practice U اجرا کردن
performed U اجرا کردن
practise U اجرا کردن
carry into execution U اجرا کردن
carry out U اجرا کردن
effecting U اجرا کردن
effected U اجرا کردن
effect U اجرا کردن
deliver U اجرا کردن
delivers U اجرا کردن
carry out U اجرا کردن
practising U اجرا کردن
performs U اجرا کردن
implements U اجرا کردن
executes U اجرا کردن
executed U اجرا کردن
implement U اجرا کردن
fulfit U اجرا کردن
enforced U اجرا کردن
executing U اجرا کردن
conduct U اجرا کردن
implementing U اجرا کردن
implemented U اجرا کردن
enforce U اجرا کردن
fulfill a contract U قرارداد را اجرا کردن
perform a contract U قرارداد را اجرا کردن
obeys U اجرا کردن دستور
obeyed U اجرا کردن دستور
obey U اجرا کردن دستور
to carry a motion U پیشنهادی را اجرا کردن
obeying U اجرا کردن دستور
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
performs U بجا اوردن اجرا کردن
performed U بجا اوردن اجرا کردن
perform U بجا اوردن اجرا کردن
sight-reading U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reads U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to spotlessly perform something U اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
implemented U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implement U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implementing U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
execution U بدار زدن اعدام اجرا کردن
implements U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
zoom U بزرگ کردن
zoomed U بزرگ کردن
enlarge U بزرگ کردن
enlarging U بزرگ کردن
zooms U بزرگ کردن
enlarges U بزرگ کردن
enlarged U بزرگ کردن
distends U بزرگ کردن
bring up <idiom> U بزرگ کردن
maximized U بزرگ کردن
maximizes U بزرگ کردن
maximizing U بزرگ کردن
heaved U بزرگ کردن
heave U بزرگ کردن
maximising U بزرگ کردن
aggrandise U بزرگ کردن
largen vi U بزرگ کردن
maximize U بزرگ کردن
maximises U بزرگ کردن
distending U بزرگ کردن
distend U بزرگ کردن
aggrandize U بزرگ کردن
dilate U بزرگ کردن
dilates U بزرگ کردن
dilating U بزرگ کردن
maximised U بزرگ کردن
largen U بزرگ کردن
grosser U بزرگ کردن
magnified U بزرگ کردن
grossing U بزرگ کردن
magnify U بزرگ کردن
magnifying U بزرگ کردن
grossest U بزرگ کردن
magnifies U بزرگ کردن
grosses U بزرگ کردن
gross U بزرگ کردن
grossed U بزرگ کردن
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
nurtured U غذا بزرگ کردن
nurtures U غذا بزرگ کردن
nurture U غذا بزرگ کردن
aggrantizement U عمل بزرگ کردن
aggrandizement U عمل بزرگ کردن
nurturing U غذا بزرگ کردن
conduct U اجرا کردن هدایت کردن
conducts U اجرا کردن هدایت کردن
conducted U اجرا کردن هدایت کردن
conducting U اجرا کردن هدایت کردن
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
kill U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
passed U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
kills U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
pass U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
zooming U بزرگ و کوچک کردن تصویر
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
zoom U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooms U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
magnifies U زیر ذربین بزرگ کردن
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
zoomed U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
magnified U زیر ذربین بزرگ کردن
magnifying U زیر ذربین بزرگ کردن
magnify U زیر ذربین بزرگ کردن
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
zooming U بزرگ کردن یک ناحیه از متن یا گرافیک
fat bits U بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
hyperbolize U بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
scale U کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
amplifying U بزرگ کردن مفصل کردن
amplifies U بزرگ کردن مفصل کردن
amplified U بزرگ کردن مفصل کردن
amplify U بزرگ کردن مفصل کردن
to give prominence to U بزرگ کردن برجسته کردن
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
overlays U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlay U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1what s the meaning grandiflorum to farsi ?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com